محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ این سریال که به قسمتهای پایانی خود نزدیک میشود، داستانی را در دهه ۵۰ شمسی روایت میکند که چکیده آن در رقابت عشقی دو برادر به نامهای هاتف و حاتم خلاصه میشود. «رهایم کن» اثری با استاندارد اجرایی بالا و فیلم نامهای زیر متوسط است که مخاطب از تماشایش پشیمان نمیشود، اما اتفاقی ماندگار در عرصه سریالهای خانگی هم لقب نخواهد گرفت.
از نظر مضمونی، «رهایم کن» جزو آن دسته از سریالهایی است که تقریبا هیچ نکته تازهای را در دل خود نمیپروراند. شالوده این اثر از چند کلیشه محبوب فیلمهای عامه پسند و قدیمی تشکیل شده که مهمترین آنها رقابت عاطفی یا همان مثلث عشقی است؛ رقابتی پرتکرار و دست مالی شده که این بار بین دو برادر درمی گیرد که اتفاقا ارتباط عاطفی عمیقی با هم داشته اند و این تضاد نابهنگام، برادری آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
در دل این الگوی آشنا، یک کلیشه داستانی کلاسیک دیگر هم نهفته است و آن عشق شاهزاده و گداست که در «رهایم کن» خودش را در قالب عشق پسر خان به یکی از خدمه خانه پدری، ظاهر میکند. حرفهای گزنده پدر خانواده درباره مارال نشان دهنده این است که نویسندگان از کارکرد این انتخاب آگاه بوده اند و روی تأثری که کلمات تند پدر میتواند برانگیزد، حساب باز کرده اند.
پرورش دادن» که شخصیت بهرام عهده دار پرداخت آن است، ماجرای سوءاستفاده از دختر ساده دل به دست یک خواننده عیاش تهرانی، دگرگونی رویکرد تعدادی از کارگران نمک نشناس با پیدا شدن کهربا، انبوه سوءتفاهمهای عاطفی میان حاتم و مارال که نسبت روشنی با خلقیات یک مرد میان سال ندارد و... نیز میتوانند به این موارد اضافه شوند.
امتیاز مؤلفههای اجرایی «رهایم کن» به مراتب بالاتر از کیفیت فیلم نامه آن است. از متنی حرف میزنیم که با استفاده زیاد از نوستالژی و الگوهای کلاسیک کار خودش را پیش میبرد، اما در آن خبری از ظرافتهای فیلم نامه نویسی نیست. در طول این چهارده قسمت، بارها خرده داستانها و شخصیتهای فرعی مختلفی به متن قصه آمدند و بدون آنکه معلوم باشد دقیقا چه کارکردی دارند، به محاق رفتند.
قصه توطئه کارگران علیه حاتم، روایت عاشقانه نامأنوسی که در مطبخ جریان دارد و مشی منفعلانه شاهین که با تصمیم نامعقول او به مهمترین تراژدی سریال میرسد، نشان میدهد که فیلم نامه «رهایم کن» از انسجام روایی پذیرفتنیای برخوردار نیست؛ هرچند کیفیت اجرایی اثر، تا حد زیادی این ضعف را پوشش میدهد.
از سوی دیگر، دوگانه حاتم و هاتف که تا حوالی قسمت دهم با ابهامی پذیرفتنی و کنجکاوی برانگیز دنبال میشد، به مرور از بین رفت و حالا مخاطب با تقابل تمام عیاری بین شخصیتهای سیاه و سفید رو به روست. بدین ترتیب، بعد از پشت سر گذاشتن پیچیدگی و تردیدی که درباره انگیزههای اخلاقی و تصمیمات مهم شخصیتهای اصلی وجود داشت، حالا چند قسمتی است که آدمهای سریال به دسته خوبها و تیم بدها تبدیل شده اند و این دو گروه اغلب با عبارات تند و حتی کنشهای فیزیکی خشونت آمیز، مشغول هجوم بردن به یکدیگر هستند.
کیفیت اجرایی «رهایم کن»، در مقایسه با سریال قبلی شهرام شاه حسینی، یعنی «می خواهم زنده بمانم»، حاکی از پیشرفت درخورتوجهی است که ساخته تازه این کارگردان را از لحاظ سینمایی در ردیف آثار خوش ساخت و چشم نواز قرار میدهد. به طور مشخص، طراحی صحنه و فیلم برداری این اثر از کیفیت درخورتوجهی برخوردارند و عناصر برجسته «رهایم کن» به حساب میآیند. ضمن اینکه موسیقی شنیدنی بامداد افشار و صدای محسن چاوشی هم میتوانند هر مجموعه تصویری را به یک ملودرام اثرگذار تبدیل کنند.
فیلم بردار این سریال عموما کار خود را در نماهای بیرونی و در قد و قواره سینما پیش میبرد؛ در حالی که نماهای داخلی نیز، با به خدمت گرفتن عنصر نور و استفاده فکر شده از آن، پرظرافت و خلاقانه از آب درآمده اند. در بخش طراحی صحنه، وضعیت سریال از فیلم برداری هم امیدوارکنندهتر است. دکور معدن در کلاس جهانی طراحی شده است و اتاقک مدیریت این مکان، کاملا بار دراماتیک دارد؛ به نحوی که میتوانیم مطمئن باشیم طراح صحنه به خوبی با قصه سریال ارتباط گرفته است.